گوشه ی دنج تنهایی

شب تنهایی من

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۲۲ ب.ظ



عشقِ تو ،  در شبِ تنهاییِ من خیمه زده

شعرِ تو میشکفد در غمِ پاییزِ دلم.....


مجتبی خوش زبان


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۹
متاهل تنها

نظرات  (۲)

بسیار زیبا
۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۱۳ باران یعنی تو برگردی
"یک"ی بود ... که همه چیز و همه کس بود!
"یکی" بود ... که همه کس بود!
"یکی" بود ... که "یکی" نبود!
"یکی" بود ... "یکی" نبود!
غیر از خدای مهربون ... هیچ کس نبود ...
از کودکی ها مادرها هر شب به گوشمان خوانده اند که جز خدا سَرت را به جایی گرم نکن که نیست ... دیگری نیست ... گشتیم و نبود ... تو نگرد ... همه اوست و همه دست اوست... اما وقتی بزرگتر شدیم ، حرص و آز و آرزو هایمان را هم با خودمان بزرگ کردیم ... آنقدر بزرگ که در میانشان گم شدیم ... حتی خودمان را گم کردیم ... "خود" ِ خودمان را گم کردیم ... چنان غرق شدیم که تا وقتی چشم از این زندگی نبندیم، نمی فهمیم ... همه این مدت او دیده ما بود و میدید ... گوش ما بود و میشنید ... دست ما بود و انجام میداد ... و اینقدر به ما نزدیک بود و ما از او آنقدر دور! نمیفهمیم که غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود ... همان "یک" ی بودی که همه چیز مان بود ...
اما باز امان از این همه زنجیر که ما را به زمین بسته است ...
زمینی پر از تشویش و اضطراب و دلهره
زمینی پر از ناحق و ظلم و ستم
زمینی پر از دوری از او
زمینی پر از غیر از او
زمینی پر از خالی ...
خدایـَ کم! کمی بال برایم بفرست ... خسته شدم از نبودن آسمانت ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی